تاریخ تپورستان/تپورستان در زمان اشکانیان و ساسانیان.
نوشته شده توسط : r.u

تبریها انسانهایی خوش سیما با چهره خندان و چشمانی درخشان و دوربین .به سبب خوردن سیر و پیاز.و چهره باز به سبب خوردن سبزی تنی پر مو و ابروانی کشیده داشتند آنان ریش خود را تراشیده و موی سر را نگاه می داشتند. بینی کشیده لب کلفت گونه سرخ بوده .تبریها دستمال رنگی ابریشمی برای جلوگیری از نا پاکیها به گردن می بستند .اندامشان به سبب خوردن برنج و .. پر گوشت و نرم بود و به ورزش گشتی و چوگان علاقه شدیدی داشتندو آلات موسیقی آنان هم تنبور و لله وا و ....علاقه داشتند.روستائیان مچ پیچ به دست و پا می بستند و از پارچه های یکرنگ و یکنواخت استفاده نمی کردند .زنها روسری به سرو با کلاهی در زیر روسری و با گیسوانی تاب داده از بیرون روسری. موها تا قسمت میانی  آویزان بود.گفتنی ست که زنان به همراه مردان آزادانه کار و فعالیت می کردند و از مردان غریبه روگیری نمی کردند.در سفرنامه پیتر دلاواله می گوئد ....زنان و مردان مازندران دارای چشم و ابروی سیاه و موهای مشکی هستند و زنان هیچوقت چهره خود را نمی پوشانند و از صحبت با مردان امتناعی ندارند .آنان مانند مردان در برخورد با میهمان بسیار مودب و مهربان هستند . مردم مازندران دوست دارند خانه خود را در اختیار مهمان قرار دهند و با آنان با کمال ادب رفتار می کنند من در هیچ کجا ندیده ام که مردم دهات آنقدر با تمدن و فرهنگ و آداب و رسوم زندگی کنند..زیبا ترین نقطه ای ست که تا به حال در آسیا دیده ام و مردم آن متمدن ترین و با ادب ترین مردمی هستند که در دنیا وجود داشته باشد.

 تپورستان در زمان اشکانیان و ساسانیان.

پارت نام گروهی از مردم بومی ایران بود که از قبل از ورود آریایی ها در ایران بوده اند در فاصله اوایل اشکانیان مازندران مستقل بود تا اینکه اشک سوم تبرستان به قلمرو حکومت اشکانیان در آمد و این در حالی بود که بعد ها تپوری ها شوریدند و اول شکست و بعد ها به پیروزی هایی  دست یافتند که در آیندهباهم در اینجا حضور داشتندو از آنجایی که اشکانیان وابستگان خود را در حکومت راه می دادند و از قوم های دیگر استفاده نمی کردند و حتی دین زرتشت را اهمیتی نمی دادند ارتباط معنوی اشکانیان با مازندران قطع شد و گر چه که پایتخت اشکانیان همسایه مازندران بود و نیمی از سال را در مازندران بوده اند .مازندران و جاهای دیگر کشور به صورت غیر متمرکز بود که خاک  و قلمرو مازندران تا دیلمیان و گیلان و دماوند کسترده بود که حتی تهران یک روستای کوچکی بود که در قلمرو مازندران بود و قسمتی از سمنان .

تپورستان در زمان ساسانیان.

در این شکی نبود که مازندرانی ها یا به خصوص کوهستانی ها در هر زمانی دین زرتشت را داشتند در اواخر اشکانیان که ساسانیان حکومت مذهبی زرتشت) ظهور کرده بودند از این حکومت به گرمی استقبال کرده .به فرمان اردشیر شاهنشاه به نود تن از شاهان محلی ایران زمین نامه نوشت تا از او حمایت کنند که یکی از نامه ها متن تاریخی عهد ساسانیان .نامه تنسر یک روحانی به پادشاه تبرستان بود که این نامه در پاسخ نامه ای بود که گسنسب دادگر شاه فرمانروای تپورستان به تنسر داده بود بوده.که حاکمان ساسانی و مازندرانی ها بدون جنگ باهم زندگی کرده اند اما در مورد کیوس در تبرستان از جانب برادرش انوشیروان مامور فتح خراسان و خوارزم شد و بعد از ماموریت به تبرستان بازگشتوکیوس طرفدار سرسخت یکی از سران نامی مزدکیان بود و انوشیروان هم دشمن دین مزدکیان .و یکی از علت های قتل عام مزدکیان به دلیل توطئه ای بود که در باره ولیعدی کیوس داشته اندو همین موجب کشته شدن کیوس شد.کیوس در جایی بود که الان آن را کیاسر در جنوب ساری می نامند بود که قبلا کیوس سرا نامیده می شد. اما چیزی که در کتابی ندیدم این بود که نشان می داد دین مزدکی در مازندران و جنوب ساری بخش کوهستانی نیز بوده .چون کیوس آنجا بوده .از طرفی دیگر اسپهبد سوخرا ی مازندرانی  به دست قباد پدر انوشیروان به قتل رسیده بوده که چون بیگناه بود انوشیروان در صدد دلجویی بود که هیچ اثری نداشت تا در جنگ با خاقان ترک که به سوی خراسان و گرگان و تبرستان هجوم آورده بود گروهی ناشناس با ترکها جنگ کرده و بعد به راه خود رفتند که انوشیروان کنجکاو شده بود که که بوده اند که به نفع او جنگ کرده بوده اند . که مشخص شد آنان از فرزندان سوخرا هستندکه آنها را به فرمانده مناطقی گماشت انوشیروان بعد ار این انتصابات به مدائن بازگشت.کارن فرزند کوچکتر سوخرا پس از 38 سال حکومت در گذشت و پسرش ونداد که به شجاعت و چالاکی معروف بود 35 سال فروانروایی کرد  .او آخرین فروانروای تپورستان قبل از ورود اسلام در ایران بود و مرگ او همزمان شد با مرگ امام علی .

 

تپورستان ( مازندران )در نبرد با اسکندر

اسکندر پسر فیلیپ مقدونی، سلسله بزرگ هخامنشی را منقرص نمود و در تقیب و جنگ و جدال با داریوش سوم از پارس به همدان رفت اما حرکت اسکندر برای جلوگیری شورش در خراسان و گرگان و تپورستان بدین سمت حرکت کرد.اسکندر از شهمیرزاد به هزار جریب وبه گرگان رسید.اسکندر پیش از رهسپاری به گرگان نیروهای خود را به چهار دسته تقسیم کرد.یک دسته همراه خود او ودومی ازراه قزوین و گیلان به تپورستان روند و فرمان به جنگ با تپورستان دادودسته سوم را به از دره خواراکس یا ورامین کنونی به درون خاک تپورستان فرستاد.دسته چهارم به گرگان حرکت کردند.اسکندر بی خبر به شهر زادراکارتا یا ساری امروزی رفت و دشت و جلگه را با جنگ گرفت .اسکندر از اطاعت فراتات یا فرهاد و ساتراپ خشنود شد اما از اینکه بزرگان مازندران به نزدش نیامده و سر فرود نیاوردند و او را فاتح نخواندند برآشفت و به سمت جنوبی که کوهستان و جنگل است حمله برد .اما در آن ناحیه یاز ایستاد .زیرا تپوریها با شیوه خود با کاشتن درخت نزدیک هم و فرو کردن شاخ و برگ آن در زمین منجر به جوانه های تازه و به صورت سدی پیچیده که همانند تور و دام به دست می آمد در آن جای گرفته .استقامت می کردند .اسکندر از حملات تبریها در جنگل و روی درختان بلند که کمینگاه آنان بود به ستوه   آمد و تلفات بسیاری متحمل شد و ..........باز فصد بر جنگی دوباره به مازندران آمد و این بار بوسفال اسب مورد علاقه او را هم مازندرانی ها گرفتند.اسکندر که بسیار خشمگین شد فرمان داد جنگل را آتش بزنند .اما با این شیوه هم نتوانست کاری انجام دهد که سرانجام به بازگرداندن اسبش و برگشت از تپورستان راضی شد و فرهاد را مانند گذشته بع ساتراپی تپورستان گماشت.در هر صورت اسکندر که امپراطوری خود را در مدت کوتاه زندگی خود گسترش داد نتوانست مازندران را با جنگ بگیرد .همان طور که هخامنشیان نتوانستند ساری را مال خود کنند که این مدرک از آنجایی است که داریوش در سنگ نوشته خود اسمی از مازندران یا ساری نمی ببرد. این هم از یک امپراطوری دیگر که دنیا را گرفته بوده اند اما در مازندارن و حداقل در جنوب مازندران قسمت کوهستانی و جنگلی نتوانستند نفوذ کنند.نوبت عربها هم می رسد.

 همیشه یک سوال پیش می آید که چرا مایی که اسکندر و مغول به ما حمله کردند چرا احساس تنفر به آنها نداریم یا لااقل زیاد نداریم. و چرا به عرب های غیر ایرانی احساس تنفر و کشتن و خفه کردن و جر دادن و..........................................داریم.چرا؟ .نظرتان را می خواهم بدانم . به نظر من اگر کورش همه جا رفت و گرفت و با انساندوستی و پهلوانی داشت به هر حال هر پیروزی شکستی هم دارد پس نباید از اسکندر و مغول ناراحت شد . اما.....اما عربها به خاطر این است که می خواستند فرهنگ ما را تخریب کنند و نابود کنند گرچه حتی مغول هم وقتی آمد با اعراب همکاری کرد اما آنها فقط شهر ها و خانه ها را تخریب کردند اما...اما عرب های الله پرست فرهنگ ما را می خواستند نابود کنند که کور خوندن تا ایران است ایرانی فرهنگش را حفظ می کند.

عقل بزرکترین موهبت پروردگار است و به مدد آن می توانیم در این دنیا و آن دنیا سعادتمند شویم و به راهنمایی خرد از و جود انبیا مستغنی هستیم .{ ذکریای رازی.

 

تپورستان در دوره هخامنش

قبل از شروع بازم بگوئم که من اگر تاریخ فقط شهرم را می گوئم فکری بر روی برتری و افتخاری بیشتر از جاهای  دیگر ایران را داشته باشم نیست و هرگز نیست و نیست.واین وبلاگ هم سعی میکنم وب ایرانی و آشنایی با جشن های ایرانی باشد . شاید دلت نخواهد که شهرم را بشناسید  . اما دوست دارم شهر های کشورم را بشناسم تا باهم فرهنگ ایران را حفظ کنیم . واینبار هم اگر شما اهل جایی هستید که ما شناختی از آن نداریم خواهشا برای شهر خودت کاری کن و من حتما آن را در وب قرار می دهم. حتی اگر خودتان وب دارید. و چرا از قبل هخامنش چیز ننوشتم و کوتاه بود  برای این بود که هنوز اطلاعات دقیقی وکاملی در دست نیست امااگر از ایران بخواهم بنویسم از اول اول شروع می کنم.

مردها (مارد ) و تپوریها ،مردمانی خودسر و زمخت و سرکش و تندخو بودند که به جز خانواده به فرمان هیچ کس فرود نمی آوردند . گفته می شود هخامنش و به گفته ای کوروش بزرگ پسر چوپانی از قوم مردها (مارد)  بوده که ناگزیر به پارس رفت و..... به بزرگوای رسید.اما در جایی دیگر هرودوت گفته اژی دهاک، کوروش را در کودکی به فردی از قوم ماد که هارپاک نام داشت سپرد تا او را سر به نیست کند .............به هر حال کوروش که از خانواده ای بزرگ بود بعد از خواب اژی دهاک دستور قتل او را می دهند و در آخر هم نتوانست و ......اگر میبینید خلاصه می گوئم برای این است تا زیاد نشود و شما خسته نشوید.

سپاه تپورستان همراه کوروش

 شاهان هخامنشی به هنگام لشکرکشی باج به تپوریها و مردها می فرستادند و از آنها چریکهایی برای انداختن فلاخن،تیراندازیو کمانداری و نیزه پرانی و شمشیر زنی - که در همه اینها ماهر بودند می خواستند و برای آنها ارزش بسیار قائل بوده اند به هنگام جهانگشایی کوروش کبیر ،چندین هزار چریک سواره و پیاده از مردم تپورستان به همراه سپاه او بودند در نبرد سارد که 14 روز طول کشید کرزوس در قلعه محاصره و اینجا بود که یکی از ایرانیها از تیره مرد (مارد) توانست از جایی سخت گذری بالا رود و قلعه را بگشایند دژ که تصرف ناپذیر تصور می شد پس از 14 روز به دست پارسها افتاد و البته داستان کامل آن را حتما خوانده اید و در جنگ یونان و نبرد شهر بابل و پیروزی و تاجگذاری شاهنشاه ایران ،کورش کبیر در آن شهر و در جنگ خشایار شاه با یونانیان به سپهسالاری

آریامردی به نام آریو مردوس،برادر آرتی فیوس سردار نامی ایران نیز مازندرانی (تپوری و مرد )نیز شرکت داشتند.مازندرانی ها در آخرین جنگ داریوش 3 با اسکندر تحت فرمان فرهاد مسوول شاه و خاندان او نیز بودند .

فرهنگ مردم تپورستان درزمان هخامنشی

مردم دارای زبان مادرزاد بومی با یک ریشه ولی با لهجه های گوناگون وبا اندک تغییر بودند . به هنگام گفتگو شتابزده صحبت می کردند .اما در مورد آیین تپوری ها در زمان قبل آریایها مدارکی نیست اما بعد از پیدایس کیش یکتا پرستی زرتشت مردم قدری دیرتر از بخشهای دیگر به این آئین گرویدند.که همین مسئله برای اسلام که خدایش الله اکبر بوده نیز اتفاق افتاده که بعد از 400 سال ورود این دینه....به ایران مردم اینجا بعدا به صورت ظاهری قبول کردند که تا همین الان هم ظاهری است چون تا شهادت امام حسین میشود و برق ها خاموش می شود هر کس که خواب بود یاد گریه کردن و داد و های های می کرد مثل همین امسال که خودم تمام اینها را زیر نظر داشتم ببینم چطور عذاداری می کنند .

 

تاریخ مردم تپورستان

با درود

از این به بعد در کنار آشنایی با جشن های ما ایرانیها تاریخ هجوم اعراب در ایران و به خصوص در مازندران ( تپورستان ) را می نویسم و در میان آنها فهرست نام های ایرانی باز به خصوص مازندرانی را می نویسم چون مازندران به گفته خیلی ها فارسی اصیل در آنجاست از نام ها تا زبان... من این کتاب ها را می خوانم و نام های ایرانی و دلیر را می بینم .افتخار و احساس غرور می کنم و وقتی اسم های الان ایرانیها یا بهتر است بگوئم وطن فروشان . عرب دوست را می بینم .....فکر نکنید ناراحت می شوم خیر بلکه احساس مبارزه به من دست میدهد چون می بینم از شمال تا جنوب ایران اجدادمان انسان های آزاده و مبارز طلبی بوده اند . دمتون گرم چون اگر شما مبارزه و از فرهنگ ایران دفاع نمی کردید .الان ما کلا یا غرب زده بودیم یا عرب زده من وطن پرست نیستم من یک وطن خواه و ایران دوستم .حس مبارزه در من همیشه وجود دارد. شما چطور ؟ شما چطور

 

تاريخ مردم مازندران

قبل از اینکه مطلبم را بخوانید دوست دارم توضیحاتی را بدهم و آن اینکه باید سرزمین خود را بشناسیم تا اگر مثلا از جایی آمدند و از ما سوال کردند که تاریخ شهرتان را بگوئید و سوالهایی داشته باشد وانمانیم.و می خواهم بگوئم که منه مازندرانی یا ساروی( زادراکارتا) نمی خواهم حس نژاد پرستی یا برتری به شهرها یا نژاد ایرانی گشورم داشته باشم و هدفم از این کار آشنایی با شخصیت هایی است که بفهمیم که بودندو چه افتخاراتی را برایمان به ارث گذاشتند.اسطورهایی مانند بابک و مازیار و ........تا بتوانیم در مقابل هجوم فرهنگی غرب :مثل والنتاین . وعرب : تولد حضرت فاطمه .یا غدیر مبارزه کنیم .ما اسپهبدان را داریم .درست است که منطقی باشیم .جشن اسپهبدان یک جشنی بود برای تقدیر از زن یا مادر پس روز عشاق نیست اما می گوئیم ما این موضوع را کم داریم باشه به جای اینکه جشن غرب و عرب را بیاوریم همان اسپهبدان را با کمی تغییر . چون خیلی نزدیک به جشن عشاق است . من این مسله  را به خاطر این گفتم تا با مطالعه و آگاهی گذشته را بفمیم تا بهتر مبارزه کنیم در مقابل اعراب و غرب.در پست بعدی در مورد شریعتی که به نظرم وطن فروش عرب دوست بود بیشتر می نویسم.

می خواهم در مورد تاریخ  ساری مطالبی را بنویسم تا به حس وطن دوستی و شناخت پیشینیانمان منجر شود .در ضمن اگر شما در مورد شهر خود مطلبی دارید به ما اطلاع دهید ویا در نظرات بگذارید تا حتما در پستی مجزا آن را به نمایش بگذارم.

سه هزار سال قبل از میلاد مسیح گروه مردمانی به فلات ایران وارد شدند که این گروه مردمان را آریایی می نامند.اما پیش از آمدن آریایی ها سرزمین ما خالی از سکنه نبود و این قوم بعدها بر آنها وارد شدند.پس بحث دراین است که قبل از ورود آریاییها چه کسانی در ایران زندگی می کرده اند و به ویژ در مازندران چه اقوامی بوده اند .دانشمندان زمین شناس معتقدند مازندراندر اواخر دوران اول زمین شناسی از آب برون آورد و در دوران سوم کوههای البرز پدیدار شد  و موجب قطعه قطعه شدن دریای تتیس گردید که دریای کاسپین بازمانده ای از این دریای بزرگ است .دریای مازندران درست است که خیلی ها آن را دریای خزر می نامند که اشتباه است خزر نام حکومتی ظالم بود که نام خود را بر آن نهاد .آیا درست است ما آن را خزر بنامیم . حالا فکر کنید هرکس خزر می گوئی خود آن دولت ظالم است در روزنامه ها خود من نامه فرستادم و گفتم اما همه همان خزر را گفتند .من هم از آن به بعد گفتم هر کس خزر بگوئد خود ظالم است ....بگردید ظالمان را .

تاکنون یکی از قدیمیترین فسیلهای کشف شده ازانسان در مازندرانمربوط به کشفیات کاوشگران است که در دو غار کمربند و هوتو در بهشهرکشف شدکف سنگ آهکی غار را حفرو به آثاری از تمدن عصر آهن و برنز و در عمق پائینتر به عصر مس و به سفال و سنگ تراشیده دست یافتند .که اینجا جا دارد بگوئم که تازه کشف کردند که در تپه کلار در کلاردشت این جا تمدن به کذشته خیلی دورتر از این چیزهایی بوده که کشف کرده بودند و تا حالا کمی اشتباه می کردند .و....

اما به خاطر اینکه نمی خواهم طولانی شود به اختصار مگوئم مردمان بومی مازندران قومهایی به نام مردها  یا مارد و-کادوسیها -امرها -کوریتها و تپوری بودندکه تپور طایفهای جنگجو بوده .............اسکندر کبیر که حکومت هخامنشی را منقرض کرد مدتها با طایفه تپوری (تاپوری) زد و خورد داشت و نتوانست انجا را فتح کند اخر هم از این کار صرف نظر کرد .که من در وقتی مناسب حتما جنگ اسکندر با دیار تپورستان را شرح می دهم .تاپور اقوامی که قبل از آریایی ها در مازندران ساکن بوده اند ....جادارد در مورد آریای ها بگوئم که بعد از مهاجرت انها سلاحی بهنام تمدن داشتند که به نظر خودشان برتری آنها در مقابل جایی بود که می رفتند وبه همین دلیل ساکنین اصلی انها را می پذیرفتند . ا اما موقعه ای که آریایی ها به تپورستان و ایران رسیدند از تمدن مازندران تعجب کرده اند و به ناچار سالها به جنگ پرداختند که بعد از شکست ها و پیروزیها و به دلیل نمناکی و هوا و زمین ناخوشایند که دچار مرگ و میر و تنبلی شده بود .....در نتیجه باهم صلح و راه همبستگی و خویشاوندی را باهم باز نموده که نتیجه این آمیزگاری نژاد نوین قوم آریا + قوم مردها =آریامردی را  پدید آورد .که حتی جایی خوانده بودم که قبر کورش کبیر که سقفش مانند نواحی شمالی کشور است نشان می دهد که در مازندران سکنا داشته اند و از معماری این دیار اقتباس شده .......

اما راجع به جناب دکتر. آزادی خواه .طرفدار اسلام مدرن.آقای شریعتی می خواهم صحبتی کنم. ان اینکه ایران کشوری است که هم تمدن هم فرهنگ و هم هنر و هم دین برای خودشان داشتند پس چرا به غریبه متوصل می شویم. آقای دکتر شریعتی یک فرد آزادی خواه بود بله احترام می گذاریم.و تا آنجایی که می دانم بیشتر حرفشان نیز این بود که اسلام باید با زمانه پیش رود و بهتر شود آقای دکتر آزادی خواه شما ایرانی بوده اید اگر مذهبی بوده اید دین شما زرتشت بود پس اگر اصلاحاتی برای دین داشتی می توانستی برای دین کشورت کار کنی و زرتشت را به جلو هدایت کنی چرا هنوز اسلام در ایران  جا نیافتاده ؟ برای این است که فرهنگی داشتیم که والا بود و اگر اسلام آمد اسلام چیز خیلی بهتر از فرهنگ ایران  نبود . اگر اسلام می خواست بیائد باید جای خودش را با زرتشت عوض می کرد نه اینکه فرهنگ کشورمان را بخواهد عوض. عوض که نه نابود کند اگر اسلام چیز بهتری بود حتما ایران همه اسلام را قبول و فرهنگ کشورشان را فراموش و اسلامی می شدند. مثل کشور ترکیه که اتاترک این همه زحمت کشید برای کشورش و مردمانش اما راحت از بین بردند...بله  آقای شریعتی شما ایرانی بوده اید ایران را بالا می بردی نه یک ایده لوژی عرب یا غرب را.حیف تو


onLoad="window.alert('Hello, and welcome to saideh.com & oshagheiran.com');" onLoad="window.alert('Hello, and welcome to saideh.com & oshagheiran.com');"

:: موضوعات مرتبط: تاریخ تپورستان , ,
:: برچسب‌ها: "تپورستان در زمان اشکانیان و ساسانیان , " ,
:: بازدید از این مطلب : 730
|
امتیاز مطلب : 191
|
تعداد امتیازدهندگان : 63
|
مجموع امتیاز : 63
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: